۱۳۹۲ دی ۵, پنجشنبه

بهائیت



بهائیت 

بهائیت دینی است که توسط میرزا حسین‌علی نوری، ملقب به بهاءالله در قرن ۱۹ میلادی در ایران بنیانگذاری شد. 

بهائیان بهاءالله را فرستاده خدا (پیامبر) در این دور می‌دانند.
بهاءالله در سال ۱۸۶۳ این دین جدید را اظهار کرد.

شمار پیروانش بیش از ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر برآورد شده‌است.
با اینکه این شمار کمتر از ۰٫۲٪ جمعیت دنیاست ولی از نظر پراکندگی ادیان در عالم بعد از مسیحیت دومین دین جهان شمرده می‌شود
مرکز جهانی بهائیان در حیفا واقع شده‌است.

بهائیان معتقدند که بهاءالله، بنیانگذار دین بهائی (۱۸۱۷-۱۸۹۲) جدیدترین فرستاده الهی در سلسله پیامبران پیشین چون ابراهیم، موسی و بودا و زردشت و مسیح و محمد است.

بهائیان به خدایی معتقدند که یگانه، جاوید و خالق همه چیز است.
این خدا به طور مستقیم در دسترس نیست ولی از طریق وحی با پیامبران ارتباط برقرار می‌کند که در این دین، پیامبر تجلی خداوندی است.
تجدید دین از اصول این آئین است و یکتایی خداوند از آموزه‌های بنیادین دین بهائی است.

بهائیان به بقای روح اعتقاد داشته و هدف از زندگی را پرورش استعدادهای روح می‌دانند.
از نظر بهاییان، حیات اصلی حیات روح است و جسد تنها به عنوان واسطه و ابزاری برای ترقی روح است
به اعتقاد بهائیان روح از جسم جداست و پس از مرگ، در عوالم روحانی به ترقی خود ادامه می‌دهد.

بهائیان دین را اولین موهبت در عالم می‌دانند زیرا تعالیم الهی را بر جمیع تعالیم دیگر مقدم می‌دانند و آن را سبب ترقیات و عزت انسان می‌دانند.

یکی از اعتقادات دین بهائی، وحدت اساس ادیان است بدین صورت که اساس ادیان الهی یکی است و همگی در اساس مشترک می‌باشندو اساس همه ادیان الهی یکی است و تفاوت بین ادیان فقط در احکام و فروعات است

از نظر آئین بهائی، عالم وجود نامتناهی است، ولی مراتب وجود متناهی هستند. این مراتب عبارت‌اند از:

عالَم خلق یا مرتبهٔ عبودیت
مرتبهٔ عبودیت (جهان هستی) مخصوص بندگان خدا است.

عالَم امر یا مرتبهٔ نبوّت
مرتبه دیگر، نبوت است. این مقام مخصوص پیامبران است

عالَم حق یا مرتبهٔ ربوبیت
مرتبه حق نیز از عهدهٔ تصور بشر خارج است و همان خداوند متعال است.

آموزه‌های دین بهائی

تعالیم بهائیان در ۱۲ سرفصل معرفی گردیده‌است.

1) وحدت عالم انسانی
2) تحری حقیقت
3) وحدت لسان و خط برای عالمیان
4) ترک تعصبات جاهلیه
5) تساوی حقوق رجال و نساء
6) دین باید سبب الفت و محبت باشد
7) جهان بشری محتاج نفثات روح القدس است
 دین باید مطابق علم و عقل باشد
9) صلح عمومی
10) تعدیل معشیت همگانی و رفع مشکلات اقتصادی
11) تعلیم و تربیت عمومی و اجباری
12) تشکیل دادگاه کبرا بین‌المللی

احکام آئین بهائی از «کتاب اقدس» از آثار بهاءالله استخراج شده‌اند.

بهاءالله بنیانگذار دین بهائی به پیروانش دستور می‌دهد که در هر شهری ساختمانی به بهترین صورت ممکن به نام خداوند ساخته شود و در آن به ذکر پروردگار پردازندو به این بناها مشرق‌الاذکار گفته می‌شود

آثار بهاءالله :

بهائیان معتقدند تمامی آثار بهاالله وحی منزل از سوی خدا بر وی بوده‌است:
کتاب اقدس (ام الکتاب دین بهائی، کتاب شریعت و احکام)
کتاب ایقان (در حل معضلات و مشکلات کتب آسمانی و استدلال)به فارسی
کلمات مکنونه فارسی

آثار عبدالبهاء
خطابات
رساله مدنیه (به فارسی)
مفاوضات (مشتمل بر رسائل مهمه و فلسفه و روحانی و تفسیر و غیرها)
الواح وصایای مبارکه (وصیت نامه)

پس ار تیر باران <باب >پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب در کتاب بیان به دنبال مظهر ظهور بعدی که در این کتاب به «ظهور من یظهره الله» اشاره شده‌است، گشتند.

آنها در ابتدا از میرزا یحیی نوری که باب به او لقب صبح ازل داده بود پیروی می‌کردند
ولی پس از چندی در سال ۱۸۶۳ میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) که سمت معاونت برادرش را داشت از او برید و خود را من یظهره‌الله معرفی کرد.
دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس و میرزا حسینعلی و یارانش را به عکا تبعید کرد.

میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات بهائیان اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند.
اما حسینعلی که خود را بهاءالله می‌خواند به فعالیت شدیدی دست زد و بهائیت را پدید آورد

آئین بهائیت



در اینجا قصد داریم به بررسی برخی ایرادات و اشکالات موجود در آئین بهائیت بپردازیم با دیدو نگرشی متفاوت از مطلب پیشین 

گفتار بها الله 
در اشاره به مقام خود و بالا بردن مقام خود تا اندازه ی خدا !!!

درکتاب دور بهائی صفحه 23

«قل لا يری فی هيکلی الّا هيکل اللّه و لا فی جمالی الّا جماله و لا فی کينونتی الّا کينونته و لا فی ذاتی الّا ذاته و لا فی حرکتی الّا حرکته و لا فی سکونی الّا سکونه و لا فی قلمی الّا قلمه العزيز المحمُود قل لم يکن فی نفسی الّا الحقّ و لا يری فی ذاتی الّا اللّه»

«ديده نمي شود در هيكل من جز هيكل خدا و نه در جمال من جز جمال وي و نه در وجودم جز وجود وي و نه در ذاتم جز ذات وي و نه در حركتم جز حركت وي و نه در سكون من جز سكون وي و نه در قلمم جز قلم بزرگ سزاوار ستايش الهي. بگو در من جز حق نيست و در ذاتم جز خداوند ديده نمي شود.»

کلمات مبارکه مکنونه حضرت بها الله :فارسی

ای پسر خاک:
جميع آنچه در آسمانها و زمين است برای تو مقرّر داشتم مگر قلوب را که محلّ نزول تجلّی جمال و اجلال خود معيّن فرمودم* و تو منزل و محلّ مرا بغير من گذاشتی چنانچه در هر زمان که ظهور قدس من آهنگ مکان خود نمود غير خود را يافت اغيار ديد و لا مکان بحرم جانان شتافت* و مع ذلک ستر نمودم و سرّ نگشودم و خجلت ترا نپسنديدم*

ای پسر تراب
کور شو تا جمالم بينی و کر شو تا لحن و صوت مليحم را شنوی و جاهل شو تا از علمم نصيب بری و فقير شو تا از بحر غنای لا يزالم قسمت بيزوال برداری* کور شو يعنی از مشاهده غير جمال من و کر شو يعنی از استماع کلام غير من و جاهل شو يعنی از سوای علم من تا با چشم پاک و دل طيّب و گوش لطيف بساحت قدسم درآئی*

احکام ارث در بهائیت ( تبعیض میان دختر و پسر متوفی)!!!

از کتاب اقدس بها الله
و جعلنا الدّار المسكونة و الالبسة المخصوصة للذّرّيّة من الذّكران دون الاناث و الورّاث ‹بند ۲٥›
در لوحی حضرت عبدالبهاء می‌‌فرمايند که بيت مسکونی و البسه مخصوصه، در صورتی که شخص متوفّی مرد باشد، به پسران او تعلّق می‌‌يابد. اگر پسر ارشد حيات داشته باشد هر دو به او راجع است، و الّا به پسر ثانی و اگر ثانی فوت شده باشد به پسر ثالث می‌‌رسد و قس علی ذلک. حضرت عبدالبهاء توضيح می‌‌فرمايند که اين از امتيازات ولد بکر است که در جميع شرايع الهيّه رعايت شده، چنانچه در لوحی می‌‌فرمايند: در جميع شرايع الهيّه ولد بکر امتيازات فوق العاده داشته حتّی ميراث نبوّت تعلّق به او داشت.

تعلق داشتن بخشی از ارث متوفی به حضرت بها الله

از کتاب اقدس بها الله
125)و الّذى تملّك مائة مثقال من الذّهب فتسعة عشر مثقالاً لله فاطر الارض و السّمآء ‹بند ٩٧›

فريضه حقوق اللّه در اين آيه مبارکه مقرّر گشته و آن عبارت از تقديم ميزان معيّنی از ما يملک هر فرد بهائی است. حقوق اللّه در ابتدا به جمال اقدس ابهی، مظهر ظهور الهی و بعد از صعود مبارک به حضرت عبدالبهاء، مرکز ميثاق، تقديم می‌گرديد.
در الواح مبارکه وصايا حضرت عبدالبهاء می‌‌فرمايند: حقوق اللّه راجع به ولىّ امراللّه است. حال چون کرسی ولايت خالی است( ١٨٧) حقوق اللّه به مرجع امراللّه که بيت العدل اعظم است راجع می‌‌گردد.
اداء حقوق مبتنی بر محاسبه ارزش دارائی افراد است.
فريضه روحانی هر شخصی آن است که اگر ارزش دارائی او اقلّاً معادل با نوزده مثقال طلا باشد (سؤال و جواب، فقره ۸)، نوزده در صد آن مبلغ را بابت حقوق اللّه بپردازد و حقوق اللّه بر اين مبلغ فقط يک مرتبه تعلّق می‌گيرد (سؤال و جواب، فقره ۸٩).
بعد از آن هر موقع در آمد او، پس از وضع همه مصارف، به لا اقل معادل نوزده مثقال طلا افزايش يابد، نوزده در صد اين افزايش بايد بابت حقوق اللّه پرداخت شود. هر يک از عوايد بعدی نيز به همين ترتيب محاسبه می‌‌گردد (سؤال و جواب، فقرات ٩ و ۸٠).

طبق معمول همه آئینها و ادیان الله حقوق و مستمری از همه منابع درامدی مردم دریافت میکندتا به راحتی امرار معاش کند!!!

قصاص و حد
اگر مرد و زنی زنا کنند باید 9 مثقال طلا به بیت العدل بدهد و در صورت تکرار 18 مثقال طلا.
اگر کسی دزدی کند، برای بار اول تبعید، بار دوم حبس، بار سوم گذاشتن علامت بر پیشانی او. برای تکرار بعدی حکمی قرار نداده اند.

با پرداخت طلا به خانه ی عدالت زشتی و قباحت در زنا از بین میرود !!!

بندهائی از احکام ازدواج در بهائیت

مهریه زنان کمتر از 19 مثقال طلا و بیشتر از 95 مثقال طلا جایز نیست.
رضایت پدر ومادر در ازدواج شرط است چه باکره و چه غیر باکره.
ازدواج با دو زن جایز و بیش از آن جایز نیست.

بحث مهریه که در اسلام هم معنای قیمت گذاری بر زن را دارد!
در بهائیت نسبت به اسلام با دو درجه تخفیف دوهمسری مجاز است! بازهم شاهد تبعیض بین مردان و زنان هستیم!!!

تشابهاتی با دین اسلام در بهائیت دیده میشودبا کمی تفاوت و در عین حال باور اصلی بها الله مردود دانستن دین اسلام بعنوان دینی کامل و ختم رسالت با محمد بود ومعتقد بود که دین هر 1000 سال یکبار قابل تجدید هست!!

حال سوال ما از کاربران عزیز بخصوص پیروان بهائیت با توجه به مطالب فوق:

ایا تقاوت اساسی و برتری ای در بهائیت نسبت به ادیان و ائینهای دیگر مشاهده میشود؟ که وجه تمایز و برتری محسوب شود؟

بنظر شما از نظر عقلانی پسندیده تر نیست که انسانها در عصر کنونی در نوع باورها و اعتقادات خویش تجدید نظر کرده و قدری بیشتر بیندیشند؟؟؟

با توجه به حجم بالای مطالب در خور بحث و نقد در کتاب های مقدس بهائیت ناچار هستیم در پستهای بعدی تعدادی دیگر از انها را برای اگاهی بیشتر شما عزیزان منتشر کنیم 

دروغگو و فریبکار خواندن پیغمبران از جانب خدای یهود(یهوه)!!!



دروغگو و فریبکار خواندن پیغمبران از جانب خدای یهود(یهوه)!!!!!!!!!!!!!!

ﺧﺪاوﻧﺪ ﺁب ﭘﺎﮐِﯽ را روِی دﺳﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮاﻧِﯽ ﮐﻪ ﺑﺎرها ﺧﻮدش ﺑﻪ اﻳﺸﺎن وﺣِﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎدﻩ و ﺁﻧﻬﺎرا واﺳﻄﻪ های ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺎ ﻗﻮم ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﺧﻮد داﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ ﻣﻴﺮﻳﺰد و همه را دروﻏﮕﻮ و ﻓﺮﻳﺒﮑﺎر ﻣﻴﺨﻮاﻧﺪ:

"ﻣﻦ اﻳﻦ اﻧﺒﻴﺎءرا ﻧﻔﺮﺳﺘﺎدم ،وﻟِﯽ ﺁﻧﻬﺎ ادﻋﺎِی رﺳﺎﻟﺖ ﻣﺮا ﮐﺮدﻧﺪ!!!!!
ﺑﺎ اﻳﺸﺎن ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺘﻢ ،اﻣﺎ از ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻧﺒﻮت ﭘﺮداﺧﺘﻨﺪ ...

ﺳﺨﻨﺎن اﻳﻦ انبیای ﮐﺎذب راﺷﻨﻴﺪم ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺮدﻣﺎن ﻣﻴﮕﻔﺘﻨﺪ ﻳﻬﻮﻩ درﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﻳﺎ درﻋﺎﻟﻢ روﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ :

ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐِﯽ اﻳﻦ اﻧﺒﻴﺎﺋِﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ دروغ ﻧﺒﻮت ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ ﺑﻪ روِی ﺧﻮدﺷﺎن ﻧﻤِﯽ ﺁورﻧﺪ ﮐﻪ اﻧﺒﻴﺎِی دل ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺎ ﻧﻘﻞ روﻳﺎهاﺋِﯽ ﮐﻪ هر ﮐﺪام ﺑﻪ همساﻳﻪ ﺧﻮد ﺑﺎزﮔﻮﺋِﯽ ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ ﮐﺎرِی ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ اﺳﻢ ﻣﺮا از ﻳﺎد ﻗﻮم ﻣﻦ ﺑﺒﺮﻧﺪ ،ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﭘﺪران اﻳﺸﺎن ﻣﺮا ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻌﻞ از ﻳﺎد ﺑﺮدﻧﺪ ؟

ﭼﺮا ﺁن نبی ﮐﻪ ﻣﺮا درﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﻳﺎ در روﻳﺎ دﻳﺪﻩ اﺳﺖ روﻳﺎِی ﺧﻮد را ﺑﻪ راﺳﺘِﯽ ﺑﻴﺎن ﻧﻤﻴﮑﻨﺪ ؟
و ﺁﻧﮑﻪ ﮐﻼم ﻣﺮا دارد ﮐﻼم ﻣﺮا ﺑﻪ درﺳﺘِﯽ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻴﮑﻨﺪ ؟
ﺁﺧﺮ ﮐﺎﻩ را ﺑﺎ ﮔﻨﺪم ﭼﻪ ﮐﺎراﺳﺖ ؟
اﻳﻨﮏ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺿﺪ اﻳﻦ اﻧﺒﻴﺎﺋِﯽ هستم ﮐﻪ ﮐﻼم ﻣﺮا از ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﻣﻴﺪزدﻧﺪ !!!
و ﺑﻪ دروغ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﮐﻪ او ﮔﻔﺘﻪ اﺳﺖ .
ﻣﺮا ﺑﺎ اﮐﺎذﻳﺐ ﺧﻮد ﮔﻤﺮاﻩ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﻨﺪ ،زﻳﺮا ﮐﻪ ﻣﻦ هیچیک از اﻳﺸﺎن را ﻧﻔﺮﺳﺘﺎدم و ﻣﺄﻣﻮرﻳﺘِﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺪادم .
و ﭼﻮن ﻗﻮم ﻣﻦ ﭘﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ وﺣِﯽ ﺧﺪاوﻧﺪ ﭼﻴﺴﺖ ؟
ﭘﺲ ﺑﻪ اﻳﺸﺎن ﺑﮕﻮ :ﮐﺪام وحی ؟
و اﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ وﺣِﯽ ﻳﻬﻮﻩ ،ﭘﺲ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻳﻬﻮﻩ هستم ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﻣﻮدﻩ ﺑﻮدم ادﻋﺎِی وحی ﻳﻬﻮﻩ را ﻣﮑﻨﻴﺪ .!!!!

ﻟﻬﺬا اﻳﻨﮏ ﺷﻤﺎرا ﺑﻪ کل ﻓﺮاﻣﻮش ﺧﻮاهم ﮐﺮد و ﻋﺎر ﻋﺒﺪِی و رﺳﻮاﺋِﯽ را ﮐﻪ ﻓﺮاﻣﻮش ﻧﺨﻮاهد ﺷﺪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺧﻮاهﻢ ﻓﺮﺳﺘﺎد "

(ﮐﺘﺎب ارﻣﻴﺎء نبی،ﺑﺎب ﺑﻴﺴﺖ وﺳﻮم ،۴٠-٢١).

ﺑﺎ همه اﻳﻨﻬﺎ، ﺷﺎهکار ﺷﺎهکارهای"ﺧﺪاوﻧﺪ ﻳﻬﻮﻩ"ﭼﻴﺰ دﻳﮕﺮِی ﻏﻴر از همه اﻳﻨﻬﺎﺳﺖ !!!!!!!!!!
ﭼﻴﺰِی ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﺬاهب،ﺑﻠﮑﻪ در ﺗﺎرﻳﺦ ﺟﻬﺎن ﺑﺼﻮرت ﮐﻠِﯽ،ﭘﺪﻳﺪﻩای ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮد اﺳت!!!!

توهین آشکار عیسی مسیح به پیروانش!!


توهین آشکار عیسی مسیح به پیروانش!!

در بخش پایانی عهد جدید انجیل متی عیسی پیروانش را گوسفند خطاب می کند!!!

" هنگامی که من مسیح موعود با شکوه و جلال خود و همراه با تمام فرشتگانم بیایم آنگاه بر تخت با شکوه خود خواهم نشست .
سپس تمام قوم های روی زمین در مقابل من خواهند ایستاد و من ایشان را از هم جدا خواهم کرد .
همانطور که یک چوپان گوسفندان و بزان را از هم جدا می کند ! گوسفندان را در طرف راستم قرار میدهم و بز ها را در طرف چپم !
آنگاه به عنوان پادشاه به کسانی که در طرف راست منند ، خواهم گفت بیایید عزیزان من !! "

عیسی وعده امدن خویش را با شکوه و جلال توصیف کرده و پیروانش را مشتی حیوان چهار پا خوانده که با لقب گوسفند و بز درجه ی برتریشان مشخص میشود
ایا این گونه خطاب کردن پیروانی که تمام اعتقاد و اعتماد خویش را به امام و رهبر خویش تقدیم کرده اند شایسته و منطقی ست؟؟؟

تناقضات تورات در مورد نام خدا ((یهوه))




تناقضات تورات در مورد نام خدا ((یهوه))

ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺗﻮرات ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮای ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎر ﻧﺎم واﻗﻌﯽ ﺧﻮد ﻳﻌﻨﯽ ﻳﻬﻮﻩ را در ﺑﺎﻻی ﮐﻮﻩ ﺳﻴﻨﺎ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﯽ ﻓﺎش ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!!!

(ﺳﻔﺮ ﺧﺮوج، ﺑﺎب ﺑﻴﺴﺘﻢ، ٢)،
و ﺑﺎز ﻧﻮﺷﺘﻪِ دﻳﮕﺮ همینﺗﻮرات ﺧﺪا ﭘﻴﺶ از ﺁن، در هنگام ﻣﺎﻣﻮرﻳﺖ دادن ﺑﻪ ﻣﻮﺳﯽ برای دﻳﺪار ﻓﺮﻋﻮن،
ﺑﻪ وی ﺑﺮوز دادﻩ ﺑﻮد ﮐﻪ او ﻗﺒﻼ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ دﻳﮕﺮش ﮔﻔﺘﮕﻮ ﮐﺮدﻩ وﻟﯽ ﻧﺎم ﺣﻘﻴﻘﯽ ﺧﻮدش را ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﮕﻔﺘﻪ اﺳﺖ:
«... و ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻳﻬﻮﻩ هستم ﮐﻪ ﭘﻴﺶ از اﻳﻦ ﺑﻪ اﺑﺮاهیم و اﺳﺤﺎق و ﻳﻌﻘﻮب ﻧﻴﺰ ﻇﺎهر ﺷﺪم،
وﻟﯽ ﻧﺎم واﻗﻌﯽ ﺧﻮد را ﺑﻪ اﻳﺸﺎن ﻧﮕﻔﺘﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺧﻮد را ال ﺷﺪاﺋﯽ ﺧﻮاﻧﺪم و ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﺮا ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺎم ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ»
(ﺳﻔﺮﺧﺮوج، ﺑﺎب ﺷﺸﻢ، ٢ و٣)،

وﻟﯽ در همین ﺗﻮرات ﺁﻣﺪﻩ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ از اﻳﻦ اﻋﺘﺮاف ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﯽ از درون ﺁﺗﺶ ﺑﯽ دود ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮد:
«ﻣﺸﺎﻳﺦ ﺑﻨﯽ اﺳﺮاﺋﻴﻞ را ﺟﻤﻊ ﮐﻦ و ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﻳﻬﻮﻩ ﺧﺪای ﭘﺪران ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻇﺎهر ﺷﺪ وﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ»
(ﺳﻔﺮ ﺧﺮوج، ﺑﺎب ﺳﻮم، ١۵)،

و ﺑﺎز در همین ﺗﻮرات ﺁﻣﺪﻩ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮد ﻳﻬﻮﻩ در ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺑﺎ اﺑﺮاهیم ﺑﺪو
ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﻳﻬﻮﻩ ﺧﺪای ﺗﻮ هیتم ﮐﻪ ﺗﺮا اور ﮐﻠﺪاﻧﻴﺎن ﺑﻴﺮون ﺁوردم ﺗﺎ اﻳﻦ زﻣﻴﻦ را ﺑﻪ ارﺛﻴﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ و ﺑﻪ ذرﻳﺖ ﺗﻮ ﺑﺒﺨﺸﻢ»
(ﺳﻔﺮ ﭘﻴﺪاﻳﺶ، ﺑﺎب ﭘﺎﻧﺰدهم، ٧)،

ﺑﺎز هم ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ همین ﺗﻮرات ﻣﺪت ها ﭘﻴﺶ از دﻳﺪار ﺧﺪا و ﻣﻮﺳﯽ در ﮐﻮﻩ
ﺳﻴﻨﺎ، ﻧﻮح ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﭘﺲ از ﺁﻧﮑﻪ ﺷﺮاب ﻓﺮاوان ﻧﻮﺷﻴﺪ و ﻣﺴﺖ ﺷﺪ و ﻓﺮزﻧﺪ او در ﻣﺴﺘﯽ ﻋﻮرت ﺑﺮهنه او را دﻳﺪ وی را ﻧﻔﺮﻳﻦ ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ:

«ﻣﺘﺒﺎرک ﺑﺎد ﻳﻬﻮﻩ ﮐﻪ ﻓﺮزﻧﺪان دﻳﮕﺮ ﻣﺮا ﺑﺮﮐﺖ دهد وﻟﯽ اﻳﻦ ﻓﺮزﻧﺪی ﮐﻪ ﻋﻮرت ﻣﺮا دﻳﺪﻩ اﺳﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺁﻧﺎن ﺑﺎﺷﺪ»
(ﺳﻔﺮﭘﻴﺪاﻳﺶ، ﺑﺎب ﻧﻬﻢ، ٢۶-٢٠).

هنوز ﺑﻪ روﺷﻨﯽ ﻣﻌﻠﻮم ﻧﺸﺪﻩ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻣﻮرد اﻳﻦ ﺿﺪ و ﻧﻘﻴﺾ های ﭘﻴﺎﭘﯽ ﺧﻮد ﻳﻬﻮﻩ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮدﻩ ﻳﺎ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮش ﻣﻮﺳﯽ، ﻳﺎ ﺧﺎﺧﺎم هاﺋﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪا ﺗﻮرات را ﺑﻨﺎم ﺧﺪا و ﻣﻮﺳﯽ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ.!!!