۱۳۹۲ دی ۵, پنجشنبه

آئین بهائیت



در اینجا قصد داریم به بررسی برخی ایرادات و اشکالات موجود در آئین بهائیت بپردازیم با دیدو نگرشی متفاوت از مطلب پیشین 

گفتار بها الله 
در اشاره به مقام خود و بالا بردن مقام خود تا اندازه ی خدا !!!

درکتاب دور بهائی صفحه 23

«قل لا يری فی هيکلی الّا هيکل اللّه و لا فی جمالی الّا جماله و لا فی کينونتی الّا کينونته و لا فی ذاتی الّا ذاته و لا فی حرکتی الّا حرکته و لا فی سکونی الّا سکونه و لا فی قلمی الّا قلمه العزيز المحمُود قل لم يکن فی نفسی الّا الحقّ و لا يری فی ذاتی الّا اللّه»

«ديده نمي شود در هيكل من جز هيكل خدا و نه در جمال من جز جمال وي و نه در وجودم جز وجود وي و نه در ذاتم جز ذات وي و نه در حركتم جز حركت وي و نه در سكون من جز سكون وي و نه در قلمم جز قلم بزرگ سزاوار ستايش الهي. بگو در من جز حق نيست و در ذاتم جز خداوند ديده نمي شود.»

کلمات مبارکه مکنونه حضرت بها الله :فارسی

ای پسر خاک:
جميع آنچه در آسمانها و زمين است برای تو مقرّر داشتم مگر قلوب را که محلّ نزول تجلّی جمال و اجلال خود معيّن فرمودم* و تو منزل و محلّ مرا بغير من گذاشتی چنانچه در هر زمان که ظهور قدس من آهنگ مکان خود نمود غير خود را يافت اغيار ديد و لا مکان بحرم جانان شتافت* و مع ذلک ستر نمودم و سرّ نگشودم و خجلت ترا نپسنديدم*

ای پسر تراب
کور شو تا جمالم بينی و کر شو تا لحن و صوت مليحم را شنوی و جاهل شو تا از علمم نصيب بری و فقير شو تا از بحر غنای لا يزالم قسمت بيزوال برداری* کور شو يعنی از مشاهده غير جمال من و کر شو يعنی از استماع کلام غير من و جاهل شو يعنی از سوای علم من تا با چشم پاک و دل طيّب و گوش لطيف بساحت قدسم درآئی*

احکام ارث در بهائیت ( تبعیض میان دختر و پسر متوفی)!!!

از کتاب اقدس بها الله
و جعلنا الدّار المسكونة و الالبسة المخصوصة للذّرّيّة من الذّكران دون الاناث و الورّاث ‹بند ۲٥›
در لوحی حضرت عبدالبهاء می‌‌فرمايند که بيت مسکونی و البسه مخصوصه، در صورتی که شخص متوفّی مرد باشد، به پسران او تعلّق می‌‌يابد. اگر پسر ارشد حيات داشته باشد هر دو به او راجع است، و الّا به پسر ثانی و اگر ثانی فوت شده باشد به پسر ثالث می‌‌رسد و قس علی ذلک. حضرت عبدالبهاء توضيح می‌‌فرمايند که اين از امتيازات ولد بکر است که در جميع شرايع الهيّه رعايت شده، چنانچه در لوحی می‌‌فرمايند: در جميع شرايع الهيّه ولد بکر امتيازات فوق العاده داشته حتّی ميراث نبوّت تعلّق به او داشت.

تعلق داشتن بخشی از ارث متوفی به حضرت بها الله

از کتاب اقدس بها الله
125)و الّذى تملّك مائة مثقال من الذّهب فتسعة عشر مثقالاً لله فاطر الارض و السّمآء ‹بند ٩٧›

فريضه حقوق اللّه در اين آيه مبارکه مقرّر گشته و آن عبارت از تقديم ميزان معيّنی از ما يملک هر فرد بهائی است. حقوق اللّه در ابتدا به جمال اقدس ابهی، مظهر ظهور الهی و بعد از صعود مبارک به حضرت عبدالبهاء، مرکز ميثاق، تقديم می‌گرديد.
در الواح مبارکه وصايا حضرت عبدالبهاء می‌‌فرمايند: حقوق اللّه راجع به ولىّ امراللّه است. حال چون کرسی ولايت خالی است( ١٨٧) حقوق اللّه به مرجع امراللّه که بيت العدل اعظم است راجع می‌‌گردد.
اداء حقوق مبتنی بر محاسبه ارزش دارائی افراد است.
فريضه روحانی هر شخصی آن است که اگر ارزش دارائی او اقلّاً معادل با نوزده مثقال طلا باشد (سؤال و جواب، فقره ۸)، نوزده در صد آن مبلغ را بابت حقوق اللّه بپردازد و حقوق اللّه بر اين مبلغ فقط يک مرتبه تعلّق می‌گيرد (سؤال و جواب، فقره ۸٩).
بعد از آن هر موقع در آمد او، پس از وضع همه مصارف، به لا اقل معادل نوزده مثقال طلا افزايش يابد، نوزده در صد اين افزايش بايد بابت حقوق اللّه پرداخت شود. هر يک از عوايد بعدی نيز به همين ترتيب محاسبه می‌‌گردد (سؤال و جواب، فقرات ٩ و ۸٠).

طبق معمول همه آئینها و ادیان الله حقوق و مستمری از همه منابع درامدی مردم دریافت میکندتا به راحتی امرار معاش کند!!!

قصاص و حد
اگر مرد و زنی زنا کنند باید 9 مثقال طلا به بیت العدل بدهد و در صورت تکرار 18 مثقال طلا.
اگر کسی دزدی کند، برای بار اول تبعید، بار دوم حبس، بار سوم گذاشتن علامت بر پیشانی او. برای تکرار بعدی حکمی قرار نداده اند.

با پرداخت طلا به خانه ی عدالت زشتی و قباحت در زنا از بین میرود !!!

بندهائی از احکام ازدواج در بهائیت

مهریه زنان کمتر از 19 مثقال طلا و بیشتر از 95 مثقال طلا جایز نیست.
رضایت پدر ومادر در ازدواج شرط است چه باکره و چه غیر باکره.
ازدواج با دو زن جایز و بیش از آن جایز نیست.

بحث مهریه که در اسلام هم معنای قیمت گذاری بر زن را دارد!
در بهائیت نسبت به اسلام با دو درجه تخفیف دوهمسری مجاز است! بازهم شاهد تبعیض بین مردان و زنان هستیم!!!

تشابهاتی با دین اسلام در بهائیت دیده میشودبا کمی تفاوت و در عین حال باور اصلی بها الله مردود دانستن دین اسلام بعنوان دینی کامل و ختم رسالت با محمد بود ومعتقد بود که دین هر 1000 سال یکبار قابل تجدید هست!!

حال سوال ما از کاربران عزیز بخصوص پیروان بهائیت با توجه به مطالب فوق:

ایا تقاوت اساسی و برتری ای در بهائیت نسبت به ادیان و ائینهای دیگر مشاهده میشود؟ که وجه تمایز و برتری محسوب شود؟

بنظر شما از نظر عقلانی پسندیده تر نیست که انسانها در عصر کنونی در نوع باورها و اعتقادات خویش تجدید نظر کرده و قدری بیشتر بیندیشند؟؟؟

با توجه به حجم بالای مطالب در خور بحث و نقد در کتاب های مقدس بهائیت ناچار هستیم در پستهای بعدی تعدادی دیگر از انها را برای اگاهی بیشتر شما عزیزان منتشر کنیم 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر